آیدا

آیدا جان تا این لحظه 11 سال و 10 ماه و 2 روز سن دارد

مامان نوشته

سلام به همه ی دوستای گل نینی پیجیم.مرسی که به ما سر میزنین و به ما لطف دارین.من و ایدا همتونو دوست داریم و بعضی وقتا که دیر میایم خیلی دلمون واستون تنگ میشه.یه عالمه بوس با عشق تقدیم به شمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس.

راستش این مدت مهموندار بودم. ایدا خانوم حسابی دورش شلوغ بود و بهش خوش میگذشت.دوستای خوبم یه کم نگرانم.اخه همهی نینیهای هم سن ایدا راه میرن ولی دختر من هنوز راه نمیره و فقط وایمیسه .البته دستاشو به مبل و من و باباش یه هرجایی میگیره و راه میره ولی حس میکنم از تنهایی و بدون کمک ایستادن و راه رفتن میترسه.غذاشم که خیلی بد شده.فکر میکردم به خاطر دندوناشه ولی دندونم در نیاورده .باید کلی ژانگولر بازی کنیم تا خانوم یه چیزی بخوره.میشه خواهش کنم بگین در طول روز به نینی های ماهتون چی میدین؟

ایدا نفس مامان خیلی وقته فرصت نشده واست بنوسم دختر قشنگم.راستش تو اصلا امون نمیدی بلا خانوم.خیلی شیطون شدی.از صبح که بیدار میشی میای بغلم و نمیخوای بری پایین مگه اینکه منم پیشت بشینم و بازی کنیم.نه میتونم به کار خونه برسم نه نهار درست کنم.اگه زود تر بیدار شم هم تو همون موقع بیدار میشی.همین الان هم که دارم مینویسم تو داری تو بغلم شیر میخوری.من عاشق تمام این کاراتم.یه وقت فکر نکنی از کارات خسته شدم و غر میزنم نه عزیز دلم.لحظه لحظه با تو بودن و بغل کردنت واسم شیرینه.بازی کردن با تو و خندیدنت و شادی کردنت موقع بازی همهی عمر و زندگی من شده .انقدر شیرین شدی که نگو.راستی مرسی که خیلی در برابر فشار ها و بوسهای محکم من و گاهی هم گاز گرفتنام صبوری میکنی و فقط میخندی عزیز دلم.

بزار از کارات بگم واست الان سه هفته ای هست که شما گوش چشم زبون دندون موهات دستا و پاهاتو نشون میدی موهاتو شونه میکنی که مرتب بشه ولی مثل ارشا جون بد ترش میکنی.قربون موهای فرفریت برم عزیزم.وقتی میخوایم بریم بیرون به پاهات اشاره میکنی و میری سراغ کفشات.بوسای از راه دورتم که دستاتو میگیری جلوی لبات و از ته دل میبوسی منو دیوونه کرده.تا میگیم افرین واسه خودت دست میزنی و با گفتن خوشحال جیغ میزنی.که اگه بگیم خیلی خوشحال انقدر جیغ میزنی تا نفست بند بیاد و قرمز بشی و سرفه کنی .الهی قربونت برم عسلم.عاشق این تخته وایت بردی که با مایکات روش نقاشی کنی.وقتی بهت خودکار میدم میگردی تا یه کاغذ پیدا کنی و خط خطی کنی.دیروز قوطی دستمال مرطوبت تموم شد دستتو کردی توش دیدی خالیه.از جعبهب دستمال کاغذی دستمال برداشتی کردی توش.انقدر ذوق کردم که نگو.بیسکویت مادر میخوری به منم میدی.عاشق بیرون ریختن کشو ها هستی و من همش باید مواظب باشم چیز خطر ناکی تو دهنت نزاری.دوربینم که گم کردی و نمیتونم عکساتو بذارم.اخرین بار دست شما دیده شده و دیگر هیچ.میوه     خیلی دوست داری عاشقتم وقتی با اشتها شلیل گاز میزنی ملوسسسسسسسسسسسسسسم.هرچی هم میخوای و با مخالفت روبرو میشی سرتو چند بار میزنی به زمین تا صدا بده.تا مهر میبینی زود میری سجده میکنی.اب بازی و کثیف کاری با بشقاب غذا و ماست هم که دیگه نگوووووووووووووو ولی شرمنده که من نمیزارم عزیزم.راستی کمک من اسباب بازیهاتو میریزی تو سبد ولی ریختنشونو خیلی بیشتر دوست داری نازنینم.خوابت برد.بیا بریم بخوابونمت و برم نهار درست کنم.الان بابایی گشنه میرسه ولی غذا نداریم.

مامان گلیها یه سوال دارم.شما به همهی کاراتون میرسین؟من که اصلا نمیرسم و خیلی ناراحتم واقعا.

خدا رو شکر این همه دوست خوب دارم که باشون حرف بزنم.دوستون دارم.بووووووووووووووووووووووووس.


تاریخ : 30 مرداد 1392 - 22:10 | توسط : آیدا نفس | بازدید : 1289 | موضوع : وبلاگ | 22 نظر

ایدا فرشته ی مامان

ایدا فرشته ی مامان

مامانی این عکس دو روزگیته از حمام اومدیم و تو مثل فرشته ها خوابیدی.یادش بخیر اون موقع همش خواب بودی گلم الان باید خودمو بکشم که بخوابی.تو میخوابیدی و من همینجوری نگات میکردم و بات حرف میزدم نفسی.
تاریخ : 30 مرداد 1392 - 22:05 | توسط : آیدا نفس | بازدید : 1054 | موضوع : فتو بلاگ | 10 نظر

خودم کیفمو بستم

خودم کیفمو بستم

انقدر به زیپ کیفت ور رفتی که نصفشو خودت بستی.افرین به دختر گلم.بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
تاریخ : 15 مرداد 1392 - 10:16 | توسط : آیدا نفس | بازدید : 1195 | موضوع : فتو بلاگ | 40 نظر

ایدا نگو بلا بگو

ایدا نگو بلا بگو

قربونت برم که نمیذاری یه عکس خوب ازت بگیرم.از بس تکون میخوری همه عکسات تاره بلا خانومم.عاشقتمممممممممممممممممممممممممممم.
تاریخ : 15 مرداد 1392 - 10:13 | توسط : آیدا نفس | بازدید : 874 | موضوع : فتو بلاگ | 9 نظر

ایدا محو تماشای کارتون

ایدا محو تماشای کارتون

ایدا جونم انقده با مزه شدی که نگو میخوام بخورمت.بعضی وقتا طاقتم تموم میشه و یه گاز کوچولو میگیرم ازت.ببخش ماهکم.
با اینکه شما دختر هستی ولی ماشالا خوب واسه من قلدری میکنی وقتی شیر میخوای یقمو میکشی وبه هر حالتی در میای که شیر بخوری در این مواقع کلی ما رو میخندونی.گریه الکی هم یاد گرفتی که وقتی متوجه میشی با اون کاری از پیش نمیبری اروم میشی و یه راه دیگه پیدا میکنی.عاشق نقاشی با پاستلات هستی و همچنین خط خطی و پاک کردن تخته وایت برد.دوست داری خودت غذاتو بخوری با دستای کوچولوی نازت.بوس از راه دورتم که مارو دیوونه کرده.از دسدس و نانای که دیگه هیچی.عاشق میوه ای مخصوصا هندونه.وقتی یه جا هندونه میبینی اروم و قرار نداری تا بهت بدم عزیزم.دوست داری خودت انگور بکنی و بخوری با اون دندونات.قاتل کیف ارایش مامانی که هی پر و خالیش کنی.و یه عالمه شیرین کاری و لوس بازی.اما من هنوز من معتقدم تو بابا امیرو خیلی بیشتر از من دوست داری شیطون.یه کارایی واسش میکنی بلا.الان وقت ندارم عزیزم بعدا بیشتر مینویسم.دوست دارم بینهایتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت.عاشقتم.خدا کنه همیسشه سالم و شاد باشی ایدا نفس مامان.بووووووووووووووووس
تاریخ : 05 مرداد 1392 - 20:34 | توسط : آیدا نفس | بازدید : 1062 | موضوع : فتو بلاگ | 26 نظر

عاشقتم

عاشقتم

دوستای خوبم از نظرای همگی ممنون.مرسی از همفکریتون.مامان ارشا جون ایدا رو نمیبرم مهد.منم دنبال خانه اسباب بازی میگردم.خدا کنه مشهد داشته باشه.
تاریخ : 05 مرداد 1392 - 19:38 | توسط : آیدا نفس | بازدید : 916 | موضوع : فتو بلاگ | 5 نظر

پیشنهاد شما

سلام به همهی دوست جونیهای گلم و نینی های نازنازی.در مورد یه موضوعی میخواستم نظرتونو بدونم.ایدا خیلی به بچه ها علاقمنده.وقتی یه بچه میبینه واقعا واکنشای خیلی شادی نشون میده.ما هم که اینجا تنهاییم.به نظرم اگه در روز 2 ساعتی ببرمش مهد کودک خیلی خوب باشه.هم با بچه هاست هم اینکه شاید کمی وابستگی شدیدش به من کمتر بشه.بزرگترا میگن نه.رونشناسام میگن 3 سال به بعد.نظر شما چیه؟


تاریخ : 01 مرداد 1392 - 23:34 | توسط : آیدا نفس | بازدید : 1093 | موضوع : وبلاگ | 23 نظر