آیدا

آیدا جان تا این لحظه 11 سال و 10 ماه و 16 روز سن دارد

ففقط برای تو

ایدا جونم این روزا قشنگترین روزای زندگیم هستند.نمیدونم چه جوری بگم چه احساسی دارم.6 روز دیگه یک ساله میشی ولی انگار دوست ندارم این 6 روز تموم بشه.اره همیشه دعا میکنم بزرگ بشی خانوم بشی ولی راستش الان که به تولدت نزدیک میشم به خودم میگم گلکم بزرگ شد.اون فرشته کوچولویی که دقیقا ساعت 9 شب 30 ابان سال 90 از وجودش با خبر شدم و انگار دنیا رو به ما داده بودند.9 ماه باهات زندگی کردم عشق کردم درد دل کردم شادی کردم.هرچی که باعث ناراحتیم میشد فراموش میکردم که نکنه گلم تو شکمم ناراحت بشه.نه ماه پر استرس ولی زیبا.استرس اینکه نکنه این بد غذایی ویار چه جوری خوابیدنا نشستنا بلند شدنا و هزار تا چیز دیگه روت اثر بد بذاره.خدارو شکر به خوبی گذشت و ساعت 10 صبح 18 تیر 91 زیبا ترین روز خدا تو رو دادند تو بغلم که شیر بدم یادمه قبل از عمل بت گفتم مامانی اماده باش که داری میای تو بغلم اروم باش عزیز دلم چیزی نمونده و وقتی تورو تو بغل گرفتم بت خوشامد گفتم .خوش اومدی عزیزم دیدی اومدی تو بغلم.دیگه دوری تموم شد دیگه با همیم.دلم میخواست همه ی کاراتو خودم بکنم از روز اول خودم عوضت کردم.از اولین روز که رفتیم خونه خودم تا صبح با بابا امیر ساعت کوک میکردیم که 2 ساعت یه بار بیدار شیم ولی الکی بود چون حتی نمیتونستم چشم ازت بردارم.خوابام همه چرتی بود.انقدر کوچولو و ظریف بودی که میترسیدم نکنه خوابم ببره و یهو اتفاقی بیفته.چه شبا که با بابا امیر و وقتی نبود با خاله شهره تا صبح بیدار میموندیم.تا اینکه شما 10 صبح تازه خوابت میبرد.حسابی شب زنده دار بودی.اینکه بابا همیشه پیشمون نبود اذیتمون میکرد گرچه همه پیشمون بودند و با ما پایه بودند ولی حتی تو که20 روزه بودی و بابا رو بعد از 5 روز دیدی واقعا اروم بودی و گریه هات کم شده بود.یه شبایی انقدر گریه میکردی که خاله شهره ساعتها تورو رو دستش راه میبرد شاید بخوابی.ایدا جان تمام اونا واسم خاطرست گریه هات منو دیوونه میکرد فقط به خاطر اینکه خودت اذیت میشدی وگرنه من قبول کرده بودم این گریه ها شب زنده داریها بخش لاینفک مادر بودنه واسه همین خیلی راحت کنار میاومدم.بعد از یک ماه که اومدیم مشهد شرایط تغییر کرد.فقط من و تو و بابایی بودیم.بابا هم که صبح میرفت.من بودم وایدا جون البته تا 4ماهگیت هر سه تا 6 صبح بیدار بودیم بیچاره بابا امیر پا به پای ما بیدار بود.بابا امیر خیلی مهربون و ماهه.همینجا ازش تشکر میکنم که تمام سعیش رو میکرد من تنهایی و نبودن خونوادم رو حس نکنم.عوضش کلی تجربه به دست اوردیم.خودمون بزرگت کردیم.3 ماه اول که کمی سخت بود گذشت.بعدش همه چی روون شد.ایدا داری دستمون اومده بود. خنده هات خیره شدنات سر تکون دادنات شروع شد.تا 5 ماهگی غلط نمیزدی نگرانت شده بودیم.ولی 3 ماهه از دست تو شبا رو زمین میخوابیم که شما راحت غلط بزنی و ده بار جاتو عوض کنی. دکتر فرهت میگفت خیلی زورش زیاده مثل رضا زاده خیلی هم ÷ر چونه دوست داره صبح تا شب باش حرف بزنی.راست میگفت واقعا.سرتو درد اوردم عزیزم.تمام اینا رو گفتم که بگم احساس میکنم با فوت کردن شمع یک سالگی از این روزا خیلی دور میشم و دلم براش خیلی تنگ میشه.واسه ایدا کوچولویی که دیگه داره واسه خودش خانومی میشه.دلم میخواسته برات بهترین مامان رو زمین باشم نمیدونم چقدر موفق بودم ولی پیش خودم راحتم چون تمام تلاشم رو کردم.تمام عشق و وجودم رو واست گذاشتم.تو شدی تمام زندگیم هستیم نفسم عمرم دلیل زندگی.همه چی و همه چی ایدا.فقط ایدا.ایدا راحت باشه.ایدا راحت بخوابه.ایدا مریض نشه.ایدا جوریش نشه.ایدا شاد باشه.ایدا دوست داشته باشه.

خیلی دوست دارم دختر عزیزم.الهی قربونت برم.6 روز دیگه تولدته دلم میخواست بهترین و شلوغ ترین تولد رو برات بگیرم ولی به زور شاید بتونم 10 نفرو جمع کنم شاید به خاطر همینه که ناراحتم.ولی فرقی نمیکنه چه 10 نفر چه 100 نفر.مهم اینکه تولده ایدا جونمه.تک ستاره ی زندگیم.

عاشقا نه هام دوست داشتنام همش تقدیم به تو که عاشقونه ترین ترانه ی دنیا رو با یه ماما گفتنت بهم هدیه میدی.

از خدا میخوام همیشه شاد و سلامت باشی .عمر طولانی داشته باشی.خانم دکتر بشی.و هزار تا ارزوی دیگه.که روزای دیگه واست مینویسم.این 6 روز میخوام فقط بنویسم.نفسمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

عاشقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتم


تاریخ : 12 تیر 1392 - 17:11 | توسط : آیدا نفس | بازدید : 1044 | موضوع : وبلاگ | 8 نظر

  • تولد آیدا جوووونم پیشاپیش مبارک ایشاله 100 ساله بشه و قدر بابا و مامان مهربونشو بدونه. یه عالمه بووووووووس واسه آیدا جونم
  • تولدت پیشاپیش مبارک خاله،درسته مامانی من هم دلم برای روزهای قبل یکسالگی تنگ میشه،دیگه دخمرمون داره بزرگ میشه و خانمی شده!امیدوارم به همه آرزوهای قشنگتون برسید.انشاا... زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشه،بووووووووووووووووووووووس
  • پیشاپیش تولدت مبارک عزیزدلم ایشاله همیشه شاد وسالم باشی و خانوم دکتر بشی. مامانی غصه مهمون و نخور . من وامیرارشا و همه نینی پیجیا که پیغام من رو می خونن روز 18میام خونه مجازی واسه تبریک .
    مامانی پاشو کیک سفارش بده و تدارک ببین. زیاد وقت نداری مهمونم زیاد داری
  • عزيز خاله،تولدت مبارك،يه سالگيت مبارك، ازاينكه شما ني ني ها با وجود پاكتون شبا و روزاي خيلي شيريني تو ين يه سال بهمون هديه دادين ممنونم،تمام دوست داشتناي دنيا كادوي تولد من به تو عزيزكم....دوست دارم،،،،(ماماني خيلي خوب نوشته بودي)
    من و بهنود شش روز ديگه ميايم خونه مجازيتون مهموني ،خونه باشين ها...
  • مامان پری ناز
    جمعه 14 تیر 1392 - 01:25
    تولدت مبارک آیداجون ایشاله 120ساله بشی
  • تولدت مبارک عزیزم.بووووووووووووس
  • مامانی خسته نباشی دستت درد نکنه یه روزی آیدا جون این پست ها رو می خونه و میفهمه مامان مهربونش چقدر زحمت کشیده مامانی مگه ماها دعوت نیستیم چه دعوت کنی چه نکنی ما می اییم لطفا کیک یادتون نره ما هم کادو یادمون نمیره به افتخار این مامان و دختر نازنازی دست و هوراااااااااااا
  • عزیز خاله پیشاپیش تولدت مبارک گلم بوووووووس

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام